درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ
داستانی در مورد اولین دیدار «امت فاكس» نویسنده و فیلسوف معاصر ، از رستوران سلف سرویس؛ هنگامی كه برای نخستین بار به امریكا رفت. وی كه تا آن زمان ، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت كه از او پذیرایی شود. اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد ناشكیبایی او از این كه می دید پیشخدمتها كوچكترین توجهی به او ندارند، شدت می گرفت . از همه بدتر اینكه مشاهده می كرد كسانی كه پس از او وارد شده بودند در مقابل بشقاب های پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.
وی با ناراحتی به مردی كه بر سر میز مجاور نشسته بود ، نزدیك شد و گفت :«


ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 43 صفحه بعد

 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب